۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

عذر خواهي

يه زمياني بود كه من خيلي آدم خوبي بودم، سعي مي كردم همه كارامو درست انجام بدم، واقعا سعي مي كردم تمام قول هايي رو كه مي دم انجام بدم، به قول بابام " سرت رفت قولت نره "...واقعا اينجوري بودم! مي دونم باورش سخته اما هميشه اينجوري بودم :D
يه زماني يه دوستي داشتم كه خيلي دوستش مي داشتم (!!!) البته سو-تفاهم نشه هنوزم خيلي دوسش دارم اما خوب بخاطره يه سري دلايل ( دلايلش به كسي ربطي نداره!!!! :D ) ديگه حتي با اين شخص حرف هم نمي زنم، با اينكه خيلي دوس دارم اما حتي باهاش سلام هم نمي كنم...حالا اينا مشكلاته خودمه اما خوب نكته اي كه مي خواستم بگم اينه كه اين شخص محترم هميشه بهم ميگفت كه خاك تو سرت خيلي بدقولي!!! اولش گفتم شايد يه بار در حقش بدقولي كردم و اين شخص ناراحت شده...ازش عذر خواهي كردم...هر چي زمان مي رفت جولو من سعي كردم بيشتر به اخلاقم توجه كنم و ببينم كه درست ميگه يا نه...ديدم آره بدقولي هام داره بيشتر ميشه و بدتر...اون در حقم لطف مي كرد و هيچي نمي گفت...فقط سكوت مي كرد...سكوتش كمي ديوانه كننده بود...سعي كردم بدقولي هامو كم كنم اما سخت بود...خيلي سخت...تازگي ها كه به اخلاقم توجه كردم ديدم كه بدقولي هام يه كم كمتر شده...مي خوام كلا ديگه هيچ وقت بدقولي نكنم...
بخاطر همين از همه بخاطر بدقولي هايي كه توي وبلاگ كردم و كلا در حق هر كسي كردم عذر خواهي مي كنم و مي خوام كه منو ببخشيد...واقعا از ته دل مي خوام كه منو ببخشيد...حتي شما دوست عزيز!!!
ديگه متن فارسي پست انگليسيمو نمي ذارم، اما واقعا سعي مي كنم كه يه پست بزودي بذارم...اين پست آينده احتمالا همه رو يه مدت ميبره تو فكر...
براي كار هاي گرافيتيم هم بگم كه بزودي يه تابلويي كه دارم مي كشم رو مي ذارم عكسشو و احتمالا هديش مي كنم به دوسته خوبم فرهنگ، يا آرين...هنوز تصميم نگرفتم به كدومشون بدم....
تا بعد...

Newer Posts Older Posts