بعد 3 ماه! ماشا... همش دارم ركورد مي زنم! هي فاصله بين پست هام داره بيشترو بيشتر ميشه:دي
من به خدايي اعتقاد ندارم، داشتم تا يه مدت پيش اما بعد از خوندن خيلي چيزا نظرم عوض شد، اعياد يا زمان عزاداريه دين ها كه ميشه( مسيحيت و زرتشتي ها و بهايي ها و مسلمان ها بلفرض) نمي دونم چه اتفاقي برام ميوفته كه به شك ميوفتم...
توي محرم كه ديروز تموم شد به طور مثال...من تو يه خانواده مذهبي بزرگ شدم كه هميشه آل علي حرف اول رو ميزده، خيلي از دستورات زندگيم و حتي طرز زندگي كردنم از روي طرز زندگي كردن آل علي بوده...ولي به جايي رسيد كه بريدم و عليه همه چيز حتي وجود خودم قيام كردم و خودم رو دوباره ساختم، اعتقاداتم و افكارم رو دوباره ساختم، سعي كردم احساسات انساني رو به گوشه اي بندازم اما افسوس كه انسان هميشه يه موجوده احساساتي بوده و خواهد بود....:(
به اين نتيجه رسيده ام كه خدايي وجود نداره اما و قتي مي بينم يه نفر به ظاهر ( دقت كنيد گفتم به ظاهر) خالصانه براي حسين سينه ميزنه و عزاداري مي كنه و حتي حاضر براي اون اعتقادش جون بده بعضي وقت ها به خودم شك مي كنم ميگم نكنه من اشتباه مي كنم...؟
وقتي مي بينم يه گردان ار ارتش مياد كاملا پوشيده تو خاگ و گل، بدون كفش، بدون هيچ گونه آرايش و آلايش مادي ميان سينه ميزنن و نه جلوي هيچ ماشيني رو ميگيرن و نه هيچ خيابوني رو ميبدن و حيضي نمي كنن اون موقع به شك مي افتم و ميگم نكنه من واقعا گمراه شده باشم...؟
ولي از يه طرف وقتي جنگ قدرت بين روحاني ها براي صحبت كردن تو يه هيئتي رو مي بينم دوباره مطمئن ميشم....وقتي اختلاف بين روحاني هارو ميبينم براي كسب منصب و قدرت امور كشور رو مي بينم...وقتي مي بينم كسه كه هدايت كننده و مباشر اين دينه، چه كار هاي پستي كه نمي كنه، مطمئن ميشم...وقتي كه ميبينم روحانيون در كاخ هاي زيباي خود در نقاط مختلف پايتخت و شهرستان ها مختلف هستن و ميان ميگن كه:" اوضاع كشور ريديفه مردم! نگران نباشيد"، حالم بهم مي خوره...
البته كساني كه به دين مي پردازن مهم نيستن، دين افساريست كه به راحتي ميتوان بر گردن هر كسي انداخت و از او سواري گرفت و در نتيجه هميشه در يك دين بين علماي آن و در ميان دين هاي ديگر بر سر اعتقادات جنگ خواهد بود....
اما عمق فاجعه زمانيست كه براي اثبات حقانيت دروغين خود خزعبلاتي باور نكردني را سر هم ميكنن و به خورد انسان ميدهند...
دين خودش به تنهايي دروغي بزرگ است اما زماني كه هزارتويي از دروغ ميشود همگي در آن گم مي شوند و به باتلاق نيستي مي افتند...
اعتقاد به "موجودي" كه در آسمان ها نشسته است و آماده كمك كردن به انسان هاست در صورتي كه به نزد او دعا گوييم (اينجاست كه افسار وقتي كه ما متوجه نيستيم به دور گردنمان ميايد) اعتقادي پوچ است...
هرچند هستند انسان هايي كه ممكن است به آن "موجود" نياز داشته باشند، تا زماني كه در موقعيتي به اصطلاح "بن بست" گير كرده اند دست نياز بسوي او دراز كنن و از او كمك بخواهند، آن هنگام كه هيچ انساني يا چيزه ماده اي قادر به كمك نيست، شايد "موجودي" فرا ماده بتواند به ما كمك كند...شايد...شايدم نه
و درآخر چندين جمله خيلي قشنگ از جورج كارلين:
من به خدايي اعتقاد ندارم، داشتم تا يه مدت پيش اما بعد از خوندن خيلي چيزا نظرم عوض شد، اعياد يا زمان عزاداريه دين ها كه ميشه( مسيحيت و زرتشتي ها و بهايي ها و مسلمان ها بلفرض) نمي دونم چه اتفاقي برام ميوفته كه به شك ميوفتم...
توي محرم كه ديروز تموم شد به طور مثال...من تو يه خانواده مذهبي بزرگ شدم كه هميشه آل علي حرف اول رو ميزده، خيلي از دستورات زندگيم و حتي طرز زندگي كردنم از روي طرز زندگي كردن آل علي بوده...ولي به جايي رسيد كه بريدم و عليه همه چيز حتي وجود خودم قيام كردم و خودم رو دوباره ساختم، اعتقاداتم و افكارم رو دوباره ساختم، سعي كردم احساسات انساني رو به گوشه اي بندازم اما افسوس كه انسان هميشه يه موجوده احساساتي بوده و خواهد بود....:(
به اين نتيجه رسيده ام كه خدايي وجود نداره اما و قتي مي بينم يه نفر به ظاهر ( دقت كنيد گفتم به ظاهر) خالصانه براي حسين سينه ميزنه و عزاداري مي كنه و حتي حاضر براي اون اعتقادش جون بده بعضي وقت ها به خودم شك مي كنم ميگم نكنه من اشتباه مي كنم...؟
وقتي مي بينم يه گردان ار ارتش مياد كاملا پوشيده تو خاگ و گل، بدون كفش، بدون هيچ گونه آرايش و آلايش مادي ميان سينه ميزنن و نه جلوي هيچ ماشيني رو ميگيرن و نه هيچ خيابوني رو ميبدن و حيضي نمي كنن اون موقع به شك مي افتم و ميگم نكنه من واقعا گمراه شده باشم...؟
ولي از يه طرف وقتي جنگ قدرت بين روحاني ها براي صحبت كردن تو يه هيئتي رو مي بينم دوباره مطمئن ميشم....وقتي اختلاف بين روحاني هارو ميبينم براي كسب منصب و قدرت امور كشور رو مي بينم...وقتي مي بينم كسه كه هدايت كننده و مباشر اين دينه، چه كار هاي پستي كه نمي كنه، مطمئن ميشم...وقتي كه ميبينم روحانيون در كاخ هاي زيباي خود در نقاط مختلف پايتخت و شهرستان ها مختلف هستن و ميان ميگن كه:" اوضاع كشور ريديفه مردم! نگران نباشيد"، حالم بهم مي خوره...
البته كساني كه به دين مي پردازن مهم نيستن، دين افساريست كه به راحتي ميتوان بر گردن هر كسي انداخت و از او سواري گرفت و در نتيجه هميشه در يك دين بين علماي آن و در ميان دين هاي ديگر بر سر اعتقادات جنگ خواهد بود....
اما عمق فاجعه زمانيست كه براي اثبات حقانيت دروغين خود خزعبلاتي باور نكردني را سر هم ميكنن و به خورد انسان ميدهند...
دين خودش به تنهايي دروغي بزرگ است اما زماني كه هزارتويي از دروغ ميشود همگي در آن گم مي شوند و به باتلاق نيستي مي افتند...
اعتقاد به "موجودي" كه در آسمان ها نشسته است و آماده كمك كردن به انسان هاست در صورتي كه به نزد او دعا گوييم (اينجاست كه افسار وقتي كه ما متوجه نيستيم به دور گردنمان ميايد) اعتقادي پوچ است...
دین افساری است که به گردنتان میاندازند تا خوب سواری دهید و هرگز پیاده نمیشوند
باشد که رستگار شوید
" کائوچیو
باشد که رستگار شوید
" کائوچیو
هرچند هستند انسان هايي كه ممكن است به آن "موجود" نياز داشته باشند، تا زماني كه در موقعيتي به اصطلاح "بن بست" گير كرده اند دست نياز بسوي او دراز كنن و از او كمك بخواهند، آن هنگام كه هيچ انساني يا چيزه ماده اي قادر به كمك نيست، شايد "موجودي" فرا ماده بتواند به ما كمك كند...شايد...شايدم نه
و درآخر چندين جمله خيلي قشنگ از جورج كارلين:
مذهب مردم را متقاعد كرده كه : مرد نامرئي در آسمانها زندگي ميكند كه كه تمام رفتارهاي تو را زير نظر دارد ، لحظه به لحظه آن را . و اين مرد نامرئي ليستي دارد از تمام كارهايي كه تو نبايد آنها را انجام دهي و اگر يكي از اين كارها را انجام دهي ، او تو را به جايي ميفرستد كه پر از آتش و دود و سوختن و شكنجه شدن و ناراحتي است و بايد تا ابد در آنجا زندگي كني ، رنج بكشي ، بسوزي و فرياد و ناله كني ... ولي او تو را دوست دارد !
آزمودم عقل دور انديش را بعد از اين ديوانه سازم خويش را
"مولوي"
۱۱ نظر:
سلام
دوست عزیز مطلبت از یه طرف که مربوط به جنگ قدرت و کارهای کثیفی که یه سری ادم قدرت پرست انجام میدن درسته ولی جهت دیگه که اشتباهه اینه که اگر کسی کار اشتباهی انجام بده دلیل نمیشه مذهب اون فرد مشکل داشته باشه!
یه مثال میزنم
یه نفر که خیلی ادم بد و فاسدیه از همه نظر تو خیابن به یه فقییر کمک میکنه
حالا از نظر تو چون یه ادم بد این کار خوب روانجام داده باید شک کنی ببینی اون کار خوب بوده یا بد؟؟
خوبیه اون کار به خاطر شخصیت انجام دهنده اش از بین نمیره!
به من بگو چه کسی گفته که که این اشخاص دارای قدرت توی ایران مسلمونن یا کارهای مسلمون هارو انجام میدن؟
رییس جمهوری که ادعای مسلمونی میکنه چرا این همه دروغ میگه؟ چون اون این کارهای زشت رو انجام میده دلیل نمیشه که مسلمونی ایراد اشته باشه!
ادامه نظر قبل:
در مورد سخن جرج کارلین:
من خودم کارهای اشتباه زیادی در زندگیم انجاد دادم و چون انسان هستم باز هم انجام میدم(امیدوارم تا جایی که میشه کم باشه) ولی در مقابل این کارها امید به بخشش خداون دارم
توی اسلام قسمتی هست در مورد ذات خداوند
که ذکر شده ذات خداند از نور و محبت است و خداوند از ات خودش که محبت باشه در وجود ما قرار داره!
این همه تشویق به خوبی در اسلام وجود داره چرا فقط ترساندنش رو رو در نظر میگیری؟
ذات تربیتی انسان به این گونه است که باید برای او هم تشویق هم تهنبیه قرار بدی!
مثال زمینی: دتوی کشورهای اروپایی که دارای حکومت های لیبرال (که خود من این شیوه حکومت رو قبول دارم) و چپ گراها شون در قانون های اساسی رای کارهای مردم مجازات تعیین کردن مثل زندان ، کار اجباری ، اعدام و خیلی چیزلی دیگه! چرا؟ مردمشون رو دوست ندارن؟ دلیلش اینه که باید قوانین بازدارنده وجود داشته باشه! و همین قوانین بازدارنده توی دین هم وجود داره!
در صورتی که پاسخ حرفای منو خواستی بدی یا خواستی باهم صحبت کنیم در خدمتم فقط باید بخوای!
you know me ;-)
امير:دي
ياهو ميگم
حضرت عالی به هیچ وجه شناخت درستی در مورد دین ندارید و گفتن این حرف ها ناشی از این است که شما در مورد دین مطالعه ای ندارید و احتمالاً شما در زندگی به مشکلی برخورد کردید که برای توجیه آن مشکل و یا برای حل کردن آن دست به دامان تئوریهایی شدید که هیچ وجه عقلی ندارد
برای شناخت اسلام باید نزد اسلام شناس رفت به شما پیشنهاد می کنم که به کتب آقایان مطهری و مصباح یزدی مراجعه کنید وبدون تعصب آن را بخوانید شما باید ببینید حرف اسلام چیست و بعد درباره ی آن اظهار نظر کنید
آقای ناشناس شما ریده می باشین!...
با تئوری های امثال شما و مصباح یزدی تقلب کردن تو انتخابات و ریختن مردمو لت و پار کردن ...
مصباح یزدی یه روانیه خطرناکه که متاسفانه به جای اینکه الان تو تیمارستان تحت مراقبت باشه داره کتاب مینویسه به خیال خودش و خون مردمو میکنه تو شیشه ...
اگه اسلام شناستون مصباحه یزدیه باید بگم که شما ریدی ... آره خیلی بی ادبیه ولی لغتش همینه
دوست عزيز جناب ناشناس ممنون ميشم اگه خودتون رو معرفي كنيد...
دوستان خواهش ميكنم به صورت ناشناس كامنت نذاريد و چندين بار هم نذاريد
با تشكر
در جواب ناشناس: ببينيد من در صحبت هام بدور از هرگونه تعصب صحبت مي كنم كدام تئوري ها؟! تئوري هايي كه در تمام دنيا پذيرفته شده اند و صرفا در ايران غير قابل قبول هستند تئوري هاي غير عقلي مي شوند؟!؟!كتب آقاي مطهري رو هنوز مطالعه نكردهام اما كتب جناب مصباح يزدي خزعبلاتي بيش نيستند كه افسار امور نه تنها كشور بلكه اگه به ايشان اجازه داده شود دنيا را در دست ميگيرند و به سوي نيستي مي كشاند...
تئوري هايي كه بر مبناي عقل و منطق انساني هستند رو به سفسطه اديان مختلف ترجيح ميدهم...
تشكر مي كنم ازتون بابت وقتي كه صرف خوندن و نوشتن نظر خود كرديد...
mesbah nashenase aval keili ghashango vazeh tozih dad in daghighan chizie ke man tu in modat delam mikhast bet begamo nemidunestam chejuri
mer30...
mesbah elate inke to inghad be vojude khoda shak dari moghadas budane bish az hade khunevadate mese unayi ke masihiano az kamel nabudane masihiat tasmim migiran mosalman beshan age in vaseteha vase shenakhte khodao eslam nabudan bi shak ma eslamo nemishnakhtim vali age in kasehaye daghtar az ash(dastehao sine zana marsie khuna) vase eslam nabudan motmaen bash iran eslame vagheio be hame sabet mikard.....mesle vaghti ke hich hesi nadari say kon hichkaso nabini nazar ensanha vasat tasmim begiran ke khoda hast ya nist....faghat kafie be donya negah koni harchizi ke hast az ye noghte ruye kaghaz ta un mah ke tu asemune elato malulian vase ham va baraye esbate vojude khoda....bashe ghabul khoda nist vali to az koja umadi?
شما اگر به ادعای خودتون آدم منطقی هستید و تعصب ندارید اول کتاب آقای مصباح را بخوانید بعد اظهار نظر کنید که این سفسطه ی ادیان است یا خیر ضمنادلیلی ندارد که چون عده ی زیادی یک تئوری را پذیرفته اند ولی عده ی کمی با یک نظریه مخالف هستند حرف آن نظریه درست باشد مثلا بسیاری از مسلمانان سنی هستند و عده ی کمی شیعه ولی اینکه حرف کدام دسته درست است به استدلال آنها بستگی دارد پس شما اول کتاب اصول عقاید آقای مصباح را بخوانید و بعد هر جا که قانع نشدید دلیل بیاورید تا به هم بحث کنیم.ضمنا هرکس درباره ی سیاست نظری دارد به ربطی ندارد که آقای مصباح نظر سیاسی شان چیست.من در مورد اعتقادات اساسی صحبت می کنم. اول باید تکلیفمان با اسلام مشخص شود تا بعد برویم دنبال حکومت.
http://www.mesbahyazdi.org/farsi/?../lib/agaed/index.htm
اگر هم نمی خواهی کتاب را بخری این لینک اینترنتی کتاب اصول عقاید
man mazhabiam va b khoda eteghad daram vali azat khosham miyad chon motafaveti chon raheto khodet entekhab mikoni na inke b onche digaran dikte mikonan goosh bedi ya az rooye tarso ...az jesaratet az Chera goftanet va az inke donbale haghighati khosham miad.Omidvaram in shak poli bashe baraye inke beresi b yaghin va aramesh
ارسال یک نظر